Monday 8 August 2016

احساس مسووليت

هر روز عصر آب پاش رو مى ده دستم واسش پر كنم. بعد مثل كوزت در حالى كه آب پاش رو كشون كشون تا اون سر بالكن مى بره، گلدونا رو دونه دونه آب مى ده، يه برگ ريحون مى كنه و مى خوره ولى به برگاى گوجه كارى نداره. خاك گلدونا رو برمى داره و مثل شعبده بازا به خاكا تو آسمون نگاه مى كنه و مى ريزتشون رو زمين. بعد دستشو مى كوبه رو آبى كه رو زمينه، باخاكا قاطيش مى كنه و مى خنده.

No comments:

Post a Comment